وضعيت ترديد
نگاهي به مجموعه شعر «گزارش ناگزيري» اثر «شمس آقاجاني» مزدك پنجهيي شمس آقاجاني از جمله شاگردان كلاسهاي شعر دكتر رضا براهني در سالهاي گذشته بوده است. او به اعتقاد برخي از منتقدانش ...
نگاهي به مجموعه شعر «گزارش ناگزيري» اثر «شمس آقاجاني»
مزدك پنجهيي
شمس آقاجاني از جمله شاگردان كلاسهاي شعر دكتر رضا براهني در سالهاي گذشته بوده است. او به اعتقاد برخي از منتقدانش رويهيي محافظه كارانه نسبت به ديگر شاگردان دكتر براهني و البته همنسلان خود در يكي، دو دهه اخير داشته است. آفرينه «گزارش ناگزيري» عنوان دومين مجموعه شعر شمس آقاجاني است كه توسط انتشارات بوتيمار در سال 1391 منتشر شده است. در بخش اول اين كتاب كه اختصاص به دو شعر با مضمون سفر دارد شاعر سعي كرده سويهيي ديگر از سفر را پيش روي مخاطب قرار دهد. زبان روايي عنصر غالب شعرهاي اين مجموعه را تشكيل ميدهد. براي نمونه در شعر «آفريقا» شاعر تلاش دارد تا روايتگر مشاهدات عيني خود از مفهومي تحت عنوان «آفريقا» باشد. در اين شعر (آفريقا) نه به عنوان يك سنبل و نماد بلكه صرفا به عنوان يك اسم خاص كاربرديافته است. شاعر در نظر دارد سفرنامهيي را به رشته تحرير درآورد البته سفرنامه او بيانگر حركت فيزيكي شاعر نيست حتي اين حركت در ذهن مخاطب نيز صورت نميگيرد. شاعر از ويژگيهاي پيرامون سرزميني چون «آفريقا» بهره لازم را نميبرد. حتي هيچ اطلاعاتي در حد مشاهدات يك توريست هم به مخاطب نميدهد.
چنين رويكردي وقتي اتفاق ميافتد كه شما موقعيت توصيفي خود را به خوبي نشناسيد، در واقع موقعيتي كه از آن حرف ميزنيد با شما بسيار بيگانه است و حكايت از عدم شناخت شما از وطني ديگر دارد. ما در بستر فرهنگ مالوف خود و نيز در جهان زباني مادري مان احساس امنيت ميكنيم، چرا كه هم گوشه و كنارهاي آن زبان را نيك ميشناسيم و هم به خوبي ميتوانيم از آن براي بيان درونيات خود بهره بجوييم. وقتي كه فرد با فرهنگ و زبان بيگانه سر و كار دارد، گويي در مه قدم ميزند، به درستي نميداند كه در پس پيچ فلان تعبير، لحن، كنايه يا استعاره دقيقا چه نهفته است. اين ابهام و مهآلودگي فرد را در «وضعيت ترديد» و سوءتفاهم مداوم نگه ميدارد و احساس امنيت و آرامش، نيز امكان صداقت و آشكارگي را از او سلب ميكند
شاعر، صرفا از ويژگيهاي اين سرزمين (آفريقا) به لحاظ جغرافيايي و توليد معنايي چندگانه از برخي واژگان و در نهايت كاركردهاي زباني در سويه ارائههاي حقيقت و مجاز بهره ببرد به واقع ما شاهد كوشش او در راستاي خلق معاني حقيقي و مجازي از واژه مثلا شير هستيم. امري كه در شعر كلاسيك، علوم بلاغي و خاصه شاعران معاصر چون رويايي، براهني، باباچاهي بسيار ميتوان سراغ گرفت.
از جمله نكاتي كه در اين شعر توجه مخاطب را به خود جلب ميكند عدم توجه شاعر به «قاره آفريقا» است چرا كه در شعرش آن را «شهري تاريك» خطاب ميكند در حالي كه پيشتر آفريقا را قاره ميپنداشتيم.
در اين شهر تاريك/ شير ميخواهم و. . . (آفريقا ص 9)
در سطري ديگر از اين شعر با جملهيي مواجه ميشويم كه به لحاظ معنايي فاقد رسانگي لازم است يا آنكه شاعر نتوانسته منظور خود را به خوبي توصيف كند. (ضعف تاليف)
آسانسور هتل شرايتون،/ مناسبترين جا براي مردن است/ چه خوب كه در تقاطع با نازكترين خط استوا ماندهيي و. . . (آفريقا ص 9)
و اما در شعر تركيه كه سفرنامهيي ديگر است با وجود انتظار مخاطب براي مواجه شدن با سفرنامهيي كه بر بستر روايتهاي عيني پايه گذاري شده است، شاعر مخاطب را با تصاويري ذهني (Subjective) مواجه ميسازد. به نوعي آقاجاني ميخواهد در شعر «تركيه» با شكل ذهني شعر، شكل ظاهري آن را ايجاد كند. در اين فرآيند طرز حركت و احساسها و اشيا، مسير حركت و شكل ظاهر را تعيين ميكند. در اين روش شاعر از نظام استعاري زبان به كرات بهره ميبرد اما همان?طور كه از نام سفرنامه پيداست هركجا كه نيازمند تغيير فضا و لحن است مغاير اين تئوري و رويكرد عمل كرده و از تصاوير عيني و حوادث واقعي استفاده ميكند. از همين منظر ميبينيم كه از نرم و قواعد يك سفرنامه حتي مدرن خارج شده و پا به عرصه روزمرگي و روايت حوادث ژورناليسي ميگذارد. وقتي شعر «تركيه» به سرانجام خود ميرسد مخاطب پس از اندكي درنگ ميپرسد از اين همه تصاوير ذهني چه چيزي در ذهن من مانده است و در نهايت اين پاسخ نقش ميبندد كه شخصيت «سياوش» نه به خاطر نوع به كارگيرياش در شعر بلكه به خاطر تحشيه تراژيك سرگذشتش ذهن خواننده را به چالش ميخواند. شعر مطول «تركيه» برخلاف نرم كوتاه نويسي امروز با آن رفتار شده، شاعر از دغدغهيي به نام «خيانت» با مخاطب صحبت ميكند. البته نه تا اين اندازه واضح و صريح بلكه با آوردن مطلعي چون: به صداقت محضات قسم رويا/كه صداقت محض خستهكننده است و. . . (تركيه ص 11). قصاريه و اداي فلسفيدن با شروعي جذاب كه با رجوع به مركز شعر و خروج از آن وضعيت «سفر در سفر» پديد آيد، به نوعي روش سفرنامهنويسان و شگرد داستان نويسان مدرن بهره ميگيرد و اين ميشود همه تلاش او براي دگرنويسي در شعر!در سراسر اين شعر مطول مخاطب با واژه «رويا» مواجه ميشود كه در پارهيي از اوقات نمايانگر «روياي» حقيقي شاعر و «روياي» مجازي اوست.
مهم ذكر اين نكته است كه بيشترينه توان شاعر صرف بازسازي نمايههاي مختلفي از وسوسه «خيانت» ميشود. در واقع «خيانت» صداي زيرين يا به تعبيري موسيقي متن شعر است كه در سراسر اين سفرنامه به گوش ميرسد.
شاعر رندانه مخاطب را به ورطه تصاوير اروتيك نميكشاند بلكه از نشانهها به نفع روايت استفاده ميبرد.
در پارهيي از مواقع گزارهها خبري و گزارشي از حوادثي خبر ميدهند كه در واقع هيچ ارتباطي به سفر ندارند بلكه مويد آن است كه شاعر دغدغهها و خاطرات گذشته خود را به سفر حال كشانده و از آنها با معشوق خود سخن ميگويد و گاه با ساير معشوقهها. شاعر در صفحه 17 از هدف خود براي اين سفر ميگويد و به سخنرانياش پيرامون «گسست شعر فارسي» اشاره ميكند. شايد اين جملات بيش از آنكه در سويه بررسي جريانهاي ادبي بيان شوند دغدغه اشاره به تئوري شكلگيري اين شعر در ايجاد «وضعيت ترديد» دارد. همانطور كه ميگويد: «در ذهن من سوالاتياند كه نميدانم پاسخ شان را ميدانم يا نه! بعضي وقتها كه آنها را ميپرسند، به هر زحمتي كه شده پاسخ ميدهم. اما تازه آن وقت كه ديگران قانع ميشوند نميدانم خودم هم شدهام يا نه؟نمي دانم اسم اين وضعيت را ترديد بگذارم. (دقت كنيد خانمها و آقايان!) و. . . (تركيه ص 17)
نزديكي زبان شعر به نثر از جمله آرزوهاي ديرين نيمايوشيج بود. امري كه به تعبير برخي از منتقدين در پارهيي از اشعار نيما محقق شد. در اين مجموعه خاصه در شعر «تركيه» گويا دغدغه آقاجاني نيز بر مدار همين تئوري و البته ديگر تئوريهايي كه به رشته تحرير رفت، ميچرخد. در چنين مواقعي بايد شاعر بسيار زيركانه حركت خود را به پيش ببرد چرا كه غفلت، حاصلي جز از ورطه شعر به نثر كشيده شدن دربرنخواهد داشت. هر چند همه اين پيشفرضها برميگردد به نوع لحن و زباني كه شاعر انتخاب ميكند. پر نمايان است كه در بخش «ريشهيابي موسسه فرهنگي هنري آنيسه نما» به لحاظ پاره شدن نخ روايي از شعر دور شده افزون بر آنكه مولف نيز با تغيير فضا بدون هيچ پيش درآمدي اين وضعيت را دو چندان كرده است، در اين بخش شاعر بيش از آنكه شهروند شعر باشد، شهروند نثر شده است. گاه شاعر از تركيباتي استفاده ميكند كه به لحاظ تصويري نيز امكان همذاتپنداري و درك موقعيت معنايي و مفهومي آن براي مخاطب ميسر نشده است.
نمونه: «موهاي اصولي» تركيبي ناقشنگ است كه هيچ مفهوم و تصويري را در ذهن مخاطب ايجاد نميكند. شعرهاي دفتر دوم نيز رنگ و زباني همچون شعرهاي دفتر اول اين مجموعه دارند اما به لحاظ گزينش يك دست نيستند. افزون بر اينكه شاعر بهشدت در اوهام محصور خود و شخصينويسي به سر ميبرد كه چنين رويكردي چه بسا سبب ابراز دغدغههاي فردي در قالب ذهنيت شود، امري كه در دراز مدت ميتواند مخاطبين اشعار او را به ورطه تكرار بكشاند. كتاب «گزارش ناگزيري» اثري متفاوت در كارنامه شعري آقاجاني به شمار ميرود. شايد شعر «تركيه» با وجود تمامي محاسن و معايبي كه به شمار رفت بتواند يكي از مصاديق متفاوت در خلق سفرنامههاي روايي در زمان خود باشد. شعري كه در ميان امواج اشعار ساده نويسي مذموم، خود را تعرفه كرده است، اما به نظر براي ارتباطپذيري بيشتر با مخاطبان نيازمند درك و جهانبيني متفاوتتري است.
روزنامه اعتماد