نوازنده محلي نبايد پژوهشگر ونويسنده باشد
مردم هر نوع از موسيقي را كه بيشتر بفهمند بيشتر نيز ميتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.خوب مردم ايران، موسيقي من را بيشتر ميفهمند چون از دل مردم و تاريخ اين مرز و بوم هستيم البته بدون اغراق هميشه در خارج از کشورنيز بازخورد خوبي گرفتيم دليل اين کار هم استمرار دعوتها و اجراهاي ما هست براي مثال گاهي در يک سال سه بار به يک کشور دعوت ميشديم. مردم اين نوع موسيقي را دوست دارند.
محسن شريفيان همواره مورد بحث بوده است. او يكي از گزينههاي اصلي در انتخاب يك موسيقي نواحي است. گروه ليان با هدايت و سكانداري وي توانسته تا جاي پيش برود كه خود را در عرصههاي بينالمللي مطرح كند و موسيقي ايران را به اقصي نقاط جهان معرفي كند. او و گروهش تاكنون موفق به كسب جوايز مختلفي از جشنوارههاي ايراني و جهاني شدهاند. به بهانه اجرايش در بيست و هشتمين جشنواره موسيقي فجر با وي به گفتوگو نشستهايم:
محسن شريفيان چگونه توانسته «ليان» را سرپا نگه دارد در حالي كه گروههايي هستند كه نتوانستهاند ادامه حيات دهند و عطاي فعاليت در زمينه موسيقي را به لقايش بخشيدهاند.
به طور قطع و يقين تمامي گروههاي موسيقي با مشكلات بسياري دست و پنجه نرم ميكنند. ببينيد من و يا هر کدام از اعضا در کنار دوام و بقاي گروه ميتوانيم به آرمانهاي خودمان در حوزه موسيقي بوشهر و در سطح کلان تر موسيقي ايران دست پيدا کنيم؛ پس گروه ليان جزو اصلي زندگي من است و من کاري جز موسيقي ندارم. اگر با اين ديد نگاه کنيد متوجه ميشويد که چرا يک گروه بومي با اين همه مشکلات حدود بيست سال است که تلاش ميکند تا در عرصه موسيقي و فرهنگ باقي بماند.
اما با وجود تمامي اين مشكلات گروه ليان با همت و تلاش شما توانسته سرپابماند.شما با تمامي اين مشكلات توانستيد جوايز بسياري كسب كنيد . اما اين جوايز در خارج از ايران بيشتر بوده است. چگونه چنين اتفاقي افتاده است؟
سختيها و تنگناهايي كه گروههاي موسيقي با آنها دست و پنجه نرم ميكنند به خودي خود موجب ميشوند تا عوامل يك گروه بيشتر تلاش كنند.من به نوبه خودم و نيز تمامي دوستانم سعي کرده ايم اين مشکلات را به نوعي به يک فرصت تبديل کنيم و البته راهي هم نداريم! اين تلاش مضاعف در کنار صداقت و ايجاد يک رابطه دوستانه با مخاطب باعث ميشود که شما به ساده ترين شکل پيام موسيقيايي و درد و دلهايت را به گوش مردم برسوني و چه موفقيتي بالاتر از اين.
اما به هر حال شرايط اقتصادي يك گروه را نيز نبايد ناديده گرفت. شما اين مساله را چگونه حل ميكنيد؟ ليان از چه منبعي حمايت ميشود؟ اين گروه نيز به مثابه ديگر گروهها درگير هزينههاي گزافي است و ناگزير از آنهاست.
متاسفم كه بايد اين را دوباره گوشزد و يادآوري كنم اما گروه ليان مدتهاست كه در شهر خودش هم اجازه و حتي تمرين در سالنهاي ارشاد را نيز ندارد! با اين اوصاف تکليف روشن است که زيرنظر ارگان خاصي فعاليت نميکنيم. البته اکثر گروههاي ايران همينطور هستند و من مستثني نيستم. اگر بگذارند کار کنيم از درآمد گروه راضي هستيم و البته مخارج گروه هم متناسب درآمدهاي اين گروه تنظيم ميشود و گرنه نميتوانيم ادامه بدهيم ضمن اينکه ما نتوانستيم مخارج مورد نياز گروه را براي معرفي بهتر داشته باشيم.
شما همواره دغدغهتان اين است كه درگير حواشي نشويد. اما انگار تا كنون موفق نشدهايد از اين حواشي به دور بمانيد.
نه تنها من و گروهم كه بيشتر گروههايي كه كار حرفهاي انجام ميدهند و حرفي براي گفتن دارند با حاشيه روبهرو هستند و اين تنها شامل موسيقي نميشود! اما دليل اصلي؛ تنگنظريها در مورد موسيقي است. ديدگاه برخي از مسوولان فرهنگي ايران با اين نوع موسيقي سازگاري ندارد و ما در تلاشيم که اين نگاهها را تغيير بدهيم اين کار خيلي پرهزينه و البته پرخطر است. اين باعث ميشود که تو با حاشيه و راحت تر بگويم با محدوديت روبهرو بشوي. البته ما تلاش ميکنيم به جاي فکر کردن به حاشيهها، در درجه اول آنچه هست را معرفي کنيم چه در بخش اجرا و چه در بخش مستند کردن موسيقي که پايه پژوهش گروه ما هست بعد از آن با توجه به دادهها تلاش ميکنيم مخاطب شناس باشيم و شيوه بيانمان را متناسب با جامعه و تماشاچي تنظيم کنيم.
به پژوهش اشاره کرديد شما در حال حاضر تنها نوازنده بومي ايران هستيد که شش عنوان کتاب منتشر کرديد اين موضوع باعث تلطيف نگاه مسوولين نشده است؟
در سطح کلان صد در صد اين موضوع باعث شده که خيلي از آثار ما توجيه پذير باشه اما واقعيت موضوع اين است که در بعضي موارد به ضرر من تمام شده و اون زماني هست که نميخواهند يک نوازنده محلي پژوهشگر يا نويسنده نيز باشد! برخي فکر ميکنند اگر امثال ما را تشويق کنند ساير نوازندهها را هم ترغيب ميکنند تا بنويسند، پس بهتره حذفش کنند.
اما هميشه موسيقي نواحي ريشه در فرهنگها داشته و بايد مورد توجه بيش از حد قرار بگيرد.
مگر موسيقي نواحي از دل عامه مردم بيرون نميآيد؟ اگر منظور شما خاص بودن موسيقي ما با توجه به اقليم آن است بايد بگويم اين پتانسيل بالاي اين نوع موسيقي است و به شناخت ما براي ارايه هر چه بهتر آن به مخاطب بر ميگردد. من معتقدم در ايران پر از اين نوع موسيقي است اما اغلب آداب معرفي آن را نميدانيم و مشکل اينجاست. در کنار اين، لطف خدا بود تا فرصتهاي خوبي براي معرفي آن داشته باشيم. من روي صحنه رها هستم و در واقع زندگي ميکنم با نوازندهها شوخي ميکنم، با تماشاچي درددل ميکنم فرهنگ و آيينم را توضيح ميدهم و همه اينها کار ما را متفاوت نشان ميدهد. ما نوعي موسيقي بوشهري اجرا ميکنيم که مردم با آن ارتباط برقرار ميکنند .
از موسيقي بوشهري نام برديد، برخي از محققان بر اين باورند که موسيقي بوشهر تنها بخشي از موسيقي جنوب ايران است و شما هم در اجراي خود در اين دوره از جشنواره فجر به استقبال موسيقي بندرعباس رفتيد و ساز عود را از آنجا عاريه گرفتيد، آيا به نظر شما پيوند و همخوني بين موسيقي نقاط مختلف جنوب وجود دارد که بتوان چنين پيوندهايي را در آن برقرار کرد؟
شهرها و استانهاي همجوار در کشور ما در طول تاريخ همواره با هم مراوده داشتهاند و با تاثير و تاثر از يکديگر در مجموع فرهنگي را پديد آوردهاند که از آن به نام فرهنگ ايراني ياد ميشود . به همين دليل بين نمودهاي هنري استانهاي همجوار در کشور همسانيهاي زيادي قابل تشخيص است . اما در مورد استان هرمزگان و بندرعباس بايد تاکيد کنم که شکل زيست تاريخي بندرعباس و بوشهر شباهتهاي زيادي با هم داشته است و براي نمونه هردوشهر به عنوان بندرهاي تجاري ايران، دروازه ورود خارجيها بوده اند. از سوي ديگر زندگي مردم هر دو شهر در گذشته به ماهيگيري و تجارت دريايي وابسته بوده است، همه اينها عواملي است که مشابهتهاي فراواني بين موسيقي بوميرايج در اين دو شهر پديد ميآورد.
اجراي شما در اين دوره جشنواره موسيقي فجر با قطعههايي همراه بود که ريتمهاي بسيار تند و ضرباهنگ سريعي داشت، اين نوع موسيقي، چيزي است که در جامعه بيشتر از آن به عنوان موسيقي بندري ياد ميشود، از نظر شما چه تفاوتي بين کليت موسيقي جنوب و موسيقي موسوم به بندري وجود دارد؟
وقتي از لفظ موسيقي بندري ياد ميکنيد، يعني داريد به نوعي از موسيقي اشاره ميکنيد که در واقع موسيقي رايج بين مردم نواحي بندرنشين است . اما از اين تعريف جامع که من آن را قبول دارم، اگر صرف نظر کنيم، اصطلاح رايج نوعي موسيقي با ريتم تند، بدون کلام و با اجراي ني انبان را در بردارد که به عقيده بسياري از پژوهشگران زادگاه آن خوزستان است.
با اين پيشينه، آيا دامنه تفاوت بين موسيقي بوشهر و بندرعباس، تنها به ساز عود محدود ميشود؟
جدا از استفاده از سازهاي خاص در نقاط مختلف داشتههاي ادبي و فرهنگي آن مناطق نيز در تغيير موسيقي موثر است. يعني هر منطقه جغرافيايي از جنوب ايران بر اساس ادبيات و فرهنگ عاميانه آن از سازبندي و لهجه موسيقيايي متفاوتي برخورداراست تا جائيکه اگر قرار باشد يک موسيقي بندري در هرمزگان نواخته شود ترکيب سازهاي کوبهاي آن با بوشهر متفاوت خواهد بود.
اين توضيحات شما براي مخاطب خاص بسيار مهم است و قاعدتا بايد موسيقي شما نيز تنها،مخاطب خاص داشته باشد و عموم مخاطبان با آن ارتباط برقرار نکنند اما ليان از معدود گروههايي است كه با وجود فعاليت در زمينه موسيقي نواحي در ميان مردم شناخته شده و محبوب است. فكر ميكنيد دليل اين شهرت چه چيزي ميتواند باشد؟
مردم هر نوع از موسيقي را كه بيشتر بفهمند بيشتر نيز ميتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.خوب مردم ايران، موسيقي من را بيشتر ميفهمند چون از دل مردم و تاريخ اين مرز و بوم هستيم البته بدون اغراق هميشه در خارج از کشورنيز بازخورد خوبي گرفتيم دليل اين کار هم استمرار دعوتها و اجراهاي ما هست براي مثال گاهي در يک سال سه بار به يک کشور دعوت ميشديم. مردم اين نوع موسيقي را دوست دارند. تو از فرهنگ و کشوري که باشي خودت را درون اين موسيقي پيدا ميکني و ارتباط لازم را ميگيري و اين بخشي از خصوصيات چند مليتي بودن موسيقي بوشهر است.
در ليان شاهد همكاري موزيسينها و نوازندههاي حرفه اي هستيم كه هر يك عنوان خوبي را با خود يدك ميكشند. استفاده از اين دوستان دليل خاصي دارد با توجه به اين كه اين موسيقي محلي است و بوميها بهتر ميتوانند از پس اجراهاي آن برآيند؟
اگر منظور شما در پروژه جديد است که آن بر ميگرده به ديدگاه تلفيقي من و طبيعي است که بايد در اين خصوص از ظرفيتهاي کشور استفاده کنم و خوشحالم که با آنها همکاري ميکنم ولي من همواره در گروه ليان از نوازندههاي بومي استفاده ميکنم مگر اينکه نوازندهاي به عنوان مهمان در برنامهاي گروه ما را همراهي کند.
مخاطبان و طرفداران اين گروه از چه قشري از جامعه هستند و در واقع شما كدام طيف از جامعه را مد نظر داريد؟
ما ترجيح ميدهيم مخاطبانمان از هر نوع قشري باشند اما اين کار سختي است و يقينا نميتوان هميشه همه را راضي کرد. ولي در آلبومهاي پژوهشي من اينگونه نيست و هرکدام مخاطب خاص خود را دارد با اين حال من در ضبط آلبوم پژوهشي دنبال مخاطب نيستم و اون مخاطب است که بايد ببيند محسن شريفيان براي ضبط و ثبت موسيقي اون چه کار کرده و دنبال کند. اين قضيه کاملا با کنسرت فرق ميکند.
جايگاهي كه ليان كسب كرده همان جايگاهي است كه هميشه به آن ميانديشيده يا فكر ميكنيد بايد بيش از اينها ميبود؟
به طور طبيعي چون ما از تبليغات لازم محروم هستيم که البته مشخص هست ايراد کار در کجا هست نه من بلکه به جرات تمامي نوازندهها و موزيسينها به جايگاه واقعي خودشان نرسيده اند اما ايران را دوست دارم ايران براي من بزرگ است. هم به معني جغرافيايي و هم اعتبار آن. تصور کنيد من حدود 10 آلبوم موسيقي دارم اگر امکان اين را داشتم که در هر استان و شهري کنسرت داشته باشم ديگر وقتي باقي نميماند! اما مسوولين، نبايد کشور بزرگ ايران را با افکار محدود کوچک نشان دهند! ما براي خارجيها هنوز توضيح قانع کنندهاي براي نشان ندادن سازها در رسانههاي ايران نداريم!
ليان همواره در اجراها نشان داده كه متفاوت از آلبوم كار كرده است. چگونه چنين اتفاقي ميافتد؟
چارچوب اجرا همان هست اما حس بداهه نوازي باعث ميشه که تغييراتي در اجرا بوجود بيايد و اصولا به نظر من موسيقي بوشهر ديداري هست تا شنيداري و ديدن اجراي اين سازها و حس نوازندهها يک دنياي متفاوتي هست.
ليان در شناساندن موسيقي خطه جنوب چه تاثيري در عرصه موسيقي داشته است؟
گروه ما نقش مهمي در معرفي موسيقي بوشهر در سطح ملي و بينالمللي داشته و اين را از عملکرد گروه ميتوان فهميد اما اين به معني ناديده گرفتن زحمات ساير همکارانم در موسيقي اين منطقه نيست و من به نوبه خودم از تمام نوازندهها و گروههايي که در اين زمينه چه در ايران و چه در خارج از ايران فعاليت ميکنند تشکر ميکنم.
مردمسالاری / ليلا رضايي