جمعه, ۲۶ دی, ۱۳۹۹ - Friday, 15 January, 2021
یک داستان فانتزی با مایههای افسانهای
زایش افسانهها در دنیای معاصر چگونه و با چه کیفیتی اتفاق میافتد؟ آیا امروز میتوان امیدوار به خلق دنیاهای افسانهای و داستانهای جدید و جذاب بود؟ داستانهای افسانه وار و ...
زایش افسانهها در دنیای معاصر چگونه و با چه کیفیتی اتفاق میافتد؟ آیا امروز میتوان امیدوار به خلق دنیاهای افسانهای و داستانهای جدید و جذاب بود؟ داستانهای افسانه وار و آدمهای شبهافسانهای با دنیای جدید چه سنخیتی دارند؟
فانتزی چه حجمیاز آثار نمایشی را در مجموعه تئاتری دنیا اشغال میکند؟پاسخ به سوالات بالا راهگشای بخشی از ابهامات دنیای اندیشه و هنر است. آنچه در این میان از اهمیت بالایی برخوردار است، ذهن خلاق و در اصل افسانه سرای بشر است که برای هر امری که در طبیعت اتفاق میافتد، دست به زایش افسانه و داستانی جدید میزند و در این میان تعدد افسانهها در میان ملل مختلف شگفت انگیز و مثال زدنی است. افسانه و دنیای پر رمز و راز آن برای شفافسازی و پاسخ به سوالات ذهنی انسان پدید آمده است.
دنیای ذهن بشر مجموعه پیچیده و اعجاب انگیزی از علت و معلولهای هستی و عالم واقع است. اسطوره و افسانه ریشه در دنیای کهن دارند.
همان زمانی که تجربه اندک بشر از عالم وجود، تصویر درست و کاملی از دنیا و تغییر و تحولات آن به دست نمیداد. برای همین اسطورهها و افسانهها برای قانع کردن بخش ناخودآگاه ذهن انسان ساخته و پرداخته شده و کارکردهای مهم روانی و مذهبی در دنیای باستان داشته است.
به تدریج و با رشد و بلوغ فکری بشر افسانهها شکل سرگرم کننده به خود گرفته و به داستانهای فانتزی تغییر شکل داده، اما همچنان کارکردهای خود را در ذهنیت ماوراالطبیعه بشر ایفا میکنند. نگاه انسان از آسمان به زمین در شکل و نوع کارکردهای افسانه و همچنین غلبه وجوه زیباشناسی بر دیگر جنبههای آن تاثیر بسزایی داشت.
به نظر میرسد دنیای معاصر دیگر مانند گذشته احتیاج به افسانهسازی نداشته باشد؛ چرا که امروز بشر در یکی از نقاط اوج بلوغ فکری خود به سر میبرد. اما این اندیشه درست نیست. بشر در تمام دوران زندگی احتیاج به نمونههایی برای قانع و توجیه کردن افکار خود داشته و دارد. شاید مهمترین دلیل آن هم ایجاد امید و شور و نشاط در دنیای معاصر است.
دنیایی که تصور میشود هر لحظه هیجان و نشاط خود را از دست میدهد و امید به زندگی در آن کمتر و کمتر میشود.دنیای فانتزی دنیای مجازات بدکاران و پیروزی درستکاران است. آرمان گرایی از مهمترین دستاوردهای مطرح در این بخش است که نقطه قوت انسان امروزی محسوب میشود. در اصل افسانهها پدید آمدند تا به بشر امید بدهند، امید به نابودی تبهکاران و پیروزی طرفداران حق و عدالت. برای همین افسانه محل تبلور جنگ بین صفات نیک و بد است همانجا که تکلیف هر دو گروه مشخص میشود.
آدمهای افسانهای قدرتی بیشتر از آدمهای معمولی دارند، بهطوری که میتوانند تصویرگر دنیای آرمانی بشر باشند. دنیای آرمانی در افسانهها سرزمینی است که نیروهای نیک بر پلیدیها غلبه کرده و باعث پاک شدن دنیا از ناپاکیها میشوند. چنین تصویری از دنیا ذهن بشر را آرمانی بار آورده و در درون همین آرمان هاست که راه درست زندگی کردن روشن میشود. دنیای داستانهای فانتزی هم دنباله روی چنین تفکری است؛ چرا که بهطور طبیعی فانتزی برآمده از جهان قصههای کهن و افسانههای دست نیافتنی است.
جهانی که راه رستگاری را یکی میداند: صداقت.دنیای نمایش همیشه وامدار افسانهها و داستانهای فانتزی بوده است. از همان ابتدای ظهور بشر در عالم خاکی، ذهن او آغازگر ساختن داستانها و افسانههایی با منشاء حوادث طبیعی بوده تا شاید بتواند دلیل خشم و غضب خداوندان این پدیدهها را بشناسد. دنیای تئاتر با داستانهای اسطورهای و در ادامه با دنیای افسانهای پیوند خورده است. از همان ابتدا بشر با دستمایه قرار دادن داستانهایی با مضامین افسانه ای، تنها عنصر باقی مانده در جعبه پاندورا، امید، را نزد خود نگه میدارد تا در مقابله با نیروهای وحشتناک طبیعی و فراطبیعی با دست پر ظاهر شود. اقبال دنیای درام به دنیای فانتزی دلیل دیگری هم داشت که آن در شکل و ساختار افسانهها و داستانهای تخیل انگیز نهفته است.
افسانه اشکال متعدد و قابل انعطافی دارد. تنوع مضامین و انطباق آن با ساختار افسانهها از موضوعات مهم و قابل مطالعه است؛ بهطوری که تصور میشود در این بخش ذهنی تحلیلگر سرنخ تمام رشتهها را به هم پیوند زده است. دنیای نمایش در چنین مواجههای، عالم تخیل و داستانهای مربوط به آن را منبع الهام خود قرار داده تا تجربهای بین رشتهای را به بهترین نحو رقم زند.اما سهم دنیای معاصر در این میان چیست؟ ذهن بشر ذهنی داستان پرداز و افسانهساز است. حجم تولید فانتزی در سالهای اخیر و در دنیای معاصر مثال زدنی است. امروز هم افسانه پردازی از دغدغههای ذهن بشر است. اما انسان چه نیازی به این مسئله دارد؟ افسانه در دنیای معاصر چه کارکردی دارد؟
حقیقت این است که بشر در هر مقطع از زمان با توجه به مناسبات و احتیاجات فردی و اجتماعی خود از دنیای تخیل بیکران بهره مند شده است. دنیایی که زندگی را معنا کرده و به آن سمت و سو داده است.
نمایش با توجه به شکل و قالب پذیری که از دنیای تخیل دارد، خیلی زود به سراغ شخصیتهای افسانهای و نمونههای فانتزی رفته است.نمایش تنتن و راز قصر مونداس با چنین پیشینهای سراغ یکی از شخصیتهای فانتزی به نام تنتن میرود. تنتن ابتدا پا به دنیای ادبیات گذاشت و بعد از کسب موفقیت نسبی دیگر عرصههای هنری از جمله پویانمایی و سینما و بالاخره تئاتر را در نوردید. اما شاید بتوان مهمترین عرصه تاخت و تاز داستان مورد نظر را در کارتونهای جذاب و کتب مصور دانست.
تنتن از آنجا که از دنیای ادبیات سفر خود را آغاز کرده، وجه ادبی پررنگ تری نسبت به دیگر وجوه دارد. در دنیای نقاشی متحرک وجه فانتزی داستان نمایانتر است و در عالم سینما فناوری هنر هفتم به خدمت گرفته شده تا به اثری کاملاً اکشن و ماجراجویانه تغییر شکل دهد. داستان تنتن با پیشینهای که گفته شد داستانی چندوجهی است که عرصههای مختلف را درنوردیده و در بسیاری از آنها به موفقیت هم دست یافته است. اما در عالم نمایش و در تجربههای بسیار اندک این عرصه تنتن تجربه تازهای است.
داستانهای تنتن ریشه در افسانههای دور و دراز دارد. آبشخور فکری آنها همانا یکی است: همان مفهوم ازلی ـ ابدی جنگ دنیای خیر با دنیای شر و در نهایت پیروزی حق بر باطل. داستانهای تنتن شخصیتهای معروف و قابل باوری دارد، شخصیتهایی که فانتزی وجه اصلی آنهاست. تنتن شخصیت اصلی این سری داستان هاست. او روزنامه نگاری شجاع، با اخلاق و کنجکاوست که در کشف حقایق و افشاگری باندهای تبهکار سختکوش و بیباک است. تنتن برای باندهای خلافکار یک دشمن سمج و خطرناک محسوب میشود و آنها برای از بین بردن او از هیچ کوشش و فریبی فروگذار نمیکنند و این کشمکش باعث هیجان و حضور خطر در داستانهای تنتن میشود که خود موجب جذابیت این سری داستانهاست.
میلو سگ سفید و پشمالوی تنتن است. او باوفا، بازیگوش و کنجکاو است. حرکات و رفتارش، شیرینی خاصی به ماجراهای تنتن میدهد و در بعضی اوقات او تنها ناجی تنتن در مشکلات و گرفتاری هاست. میلو جزو لاینفک سری داستانهای تنتن است و خواستههای او را درک میکند گویی او زبان تنتن را میداند.
کاپیتان هادوک ناخدای بازنشسته نیروی دریایی شخصیت عصبی مزاج و کله شق سری داستانهای تنتن است. با تمام این اوصاف او یار وفادار تنتن است و به او اعتماد زیادی دارد و در تمامیماجراها به او کمک میکند. خشم و عصبانیت کاپیتان هادوک و بحث و مجادله او با دیگر شخصیتهای داستان از قسمتهای شیرین و طناز داستان محسوب میشود.
تورنسل یا بهتر بگوییم پروفسور تورنسل، یک دانشمند به تمام معناست. گیج و حواس پرت، دقیق و نکته سنج، گاهی پرخاشگر و گاهی بسیار آرام و رها در افکار خود. او از دوستان نزدیک تنتن است و تبهکاران همیشه در پی دستیابی او هستند تا با استفاده از علم و دانش او به مقاصد شوم و سودآور خود برسند. تورنسل در پارهای اوقات کلید رمزگشایی بسیاری از حقایق است که تنتن در پی آن است. تامسون و تامپسون، دو کارآگاه مخفی هستند. آنها از اجزای جدانشدنی ماجراهای تنتن هستند.
شباهت، بذلهگویی و ساده لوحی از مشخصات بارز این دو شخصیت است. آنها معمولاً گفتهها و کارهای یکدیگر را تایید میکنند و خود را بسیار عاقل و هوشمند میدانند، اما برعکس بسیار ساده و بیدست و پا عمل میکنند. حضور این دو شخصیت در خلق ماجراها باعث شیرینتر شدن داستان شده و بار طنز داستان را بیشتر میکند. نستور، پیشخدمتی ساده و باوفاست که در اکثر سفرهای تنتن او را همراهی میکند.
او از شخصیتهای حاشیهای ماجراهای تنتن است. تمیزی، رعایت ادب و ا حترام و دقت و وسواس از خصوصیات بارز اوست. اینها شخصیتهای ثابت ماجراهای تنتن هستند. در کنار این شخصیتها در هر داستان شخصیتهای متغیر هم یافت میشود. اما همه آنچه گفته شد در جذابیت داستان و شخصیتهای نمایش نهفته است. در شکل اجرایی نمایش کارگردان به ارائه تعدادی کارت پستال با حال و هوا و شخصیتهای فانتزی داستان آشنای تنتن آن هم رونوشتی از روی داستانهای مصور که بارها و بارها چاپ شده بسنده میکند که به علت کوتاهی و فاصله طولانی تعویض صحنه ها، حس تداوم داستان را هم از بین برده و در نهایت با پازلهایی روبهرو هستیم که حتی لباس، صحنه پردازی، گریم و… آن هم از خلاقیتهای ویژه منحصر به فرد نمایش محسوب نمیشود.
شاید بتوان مسئله اصلی نمایش را در عدم دغدغه مندی یا عدم اولویت در مسائل روز امروز جامعه دانست. تئاتر مانند دیگر هنرها اصل و بستر تولدش، نیاز دغدغه مند انسان بوده است. تئاتر از هنرهای کاربردی است که بشر برای دستیابی به مفاهیمیاساسی و کلیدی در زندگی به آن پرداخته است.
بدون چنین اصلی، تئاتر تاثیر و تاثر برجسته و مهمیدر زندگی بشر نخواهد داشت. بازسازی قصه تنتن در صحنه نمایش با چه هدف یا اهدافی انجام گرفته است؟ داستان فانتزی با مایههای افسانهای که در آن سراغ داریم چه وزنی از نیاز یا حساسیت جامعه تئاتری کشور را شامل میشود؟
آیا در میان داستان ها، افسانهها یا اسطورههای ایرانی چنین حجمیاز فانتزی یا جذابیت وجود ندارد؟ تازه اگر هم به سراغ نمونههای غیربومیمیرویم، داستان شناخته شده یی مانند تنتن چه مقدار با نیازها و مناسبات فرهنگی کشورمان همسو است؟ بیشک جواب به این سوال ها، معدل مناسبی برای نمایش به دست نمیدهد.
بازیها در نمایش نعل به نعل با فیلمها و انیمیشنهای مشابه همسوست بهطوری که در صحنه همان دکور و جنس بازی را میبینیم که در فیلمها مشاهده میکنیم. توجیهات کارگردان نمایش در بروشور هم به قدری ثقیل نگارش شده که امکان درک آن به سادگی میسر نیست.نمایش هر چند در ظاهر تلاش میکند با نمونههای دیداری خلق شده در مدیومهای سینما و انیمیشن و…فاصله بگیرد اما در واقع چنین اتفاقی نمیافتد.
سعید محبی / آرمان
Loon Copter پهپاد شگفت انگیز با قابلیت شنا در سطح و زیر آب
آخرین فهرست از پرشتابترین سوپراسپرتهای دنیا+تصاویر
آیا آیفون ۷ واقعی این شکلی است؟+تصاویر
تصاویر/ کولاک شرق امریکا را فلج کرد
مایکروسافت مدلهای جدید سرفیس بوک، سرفیس پرو ۴ و سرفیس پن را معرفی کرد
بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۵ از نگاه منتقدان
پرواز از نیویورک به دبی، تنها در ۲۲ دقیقه
کدام تکنولوژی صفحه نمایش برای تلویزیونها بهتر است؛ LCD یا OLED؟
نخستین ساختمان جهان با پیست اسکی
هتلهایی ۵ ستاره در آسمان!+تصاویر